نور در معماري اسلامي
جايگاه نور در اسلام
در اغلب اديان، نور عقل الهي و منشأ تمام پاكي ها و نیکیهاست و خارج شدن انسان از تاريكي جهل و تابيده شدن نور معرفت در وجودش همواره يك هدف نهايي میباشد. در اثر تابيده شدن نور الهي به درون كالبد مادي يعني جايگاه نفس آدمي است كه انسان به رشد و تکامل معنوي میرسد. لذا در همه كتاب هاي آسماني نور نماد هستي و الوهيت است و همچنين واسطه ديدن، درك و شناخت. نور امكان شخصیتسازی و حيات بخشيدن به فعاليت هاي روزمره و بازنمايي زندگي در تصورات زندگي است و حالات رواني متغير را فراهم میسازد. در این مطلب سعی داریم نور در معماري اسلامي را مورد بررسی قرار دهیم.
در تمامي اديان و فرقه ها، نور، وجود مطلق است و اين معنا در آخرين دين آسماني يعني اسلام ظهور و حضوري بیمانند دارد. در تعريف نور در تفسير الميزان چنين آمده است: نور معنايي معروف دارد و آن عبارت است از چيزي كه اجسام تيره را براي ديدن ما روشن میکند و هر چيزي به وسيله آن ظاهر و هويدا میگردد، ولي خود نور براي ما به نفس ذاتش مكشوف و هويداست و چيز ديگري آن را ظاهر نمیکند. پس نور عبارت است از چيزي كه ظاهر بالذات و مظهر غیراست و مظهر اجسام قابل ديدن است.
نور در قرآن
آیه “الله نور السموات و الارض” در سوره نور نیز اشاره به این دارد که خداوند نور آسمان ها و زمین است یعنی تمام هستی، از نور سرچشمه میگیرد و نور، مهم ترین عنصر در پیدایش جهان به شمار می رود. همچنین اصلی ترین عامل بازتاب مثبت واژه نور در اندیشه های صوفیانه، تأثیر بن مایه -های قرآنی چون “الله نورالسموات و الارض”؛ و برخی سخنان پیامر اعظم (ص) مانند “اول ما خلق الله نوری” است.
نور در فلسفه و عرفان
در تصوف و عرفان نيز بحث درباره نور جايگاهي ويژه دارد. عرفايي چون سهروردي، قطبالدین شيرازي، نجم الدين كبرا، ابو حامد غزالي و شيخ نجم الدين رازي درباره نور بحث هاي بسيار جالب و قابل تأملی دارند. تعابیری که اساس فلسفه اشراق، که ترکیبی از فلسفه و عرفان است، محسوب می شود، به گونه ای است که در اندیشه اشراقی تمام حرکات و حالات سالکان از نور و پرتوی نورالأنوار است؛ چنانچه سهروردی اشاره داشته : نخستین موجودی که از نورالانوار حاصل می شود، نوری مجرد واحد بود و امتیاز این نور مجرد از نورالأنوار به هیئتی ظلمانی که خود مستفاد از نورالأنوار باشد، نبود تا تعدد جهات در ذات نورالأنوار لازم آید. همچنین اشاره دارد که بر رأس عالم وجود، نورالأنوار قرار دارد که در ورای آن نوری نیست و آن نور محیط، نور قیوم، نور مقدس، نور اعظم اعلی، نور قهار و غنی مطلق است که در ورای آن چیزی نیست، که این نور، همان واجب الوجود فلسفه مشایی یا آفریدگار عالم است.
جایگاه نور در معماری
نور در معماري اسلامي تأكيد بر اصل تجلي است؛ و به تزئين معماري اسلامي كيفيتي پويا میبخشد. نور بودنِ فضا را تعريف میکند و به آن هستي میبخشد. در واقع نور در معماري اسلامي عنصري هستیبخش است نه روشناییبخش . نور و سايه در سطوح، تقابلهای شديد ايجاد نموده و به نقوش سنگها و سطوح گچي و آجري بافت میبخشد. تباين سطح ، سبب تغيير نقوش از فاصله دور و در نتيجه منجر به بازي نور و سايه میشود. تزئينات بنا كه ساختمانهای سرزمینهای اسلامي را همچون شنلي پوشانده با بازتاب نور جلوهای غني و درخشان را به نمايش میگذارد؛ جلوههایی پرمايه كه با حركت خورشيد تغيير مییابد و به رغم اينكه سطح بنا تخت است جلوهای سه بعدي به آن میدهد.
انعكاس و انكسار نور به وسیله مقرنس در بناها از ديگر ابداعات نورپردازي در فضاست. همچنین استفاده از کف و دیوارهای صیقلی برای جذب و بازتاب نور، گنبدهایی که برحسب ساعات مختلف روز و شدت و ضعف نور، چرخان به حساب می آیند، سردرهایی که نور خورشید از تزئینات گچی آن ها می گذرد و به آن ها شکل می دهد، حتی آینه ها و کاشی های درخشان و براق، چوب های مذهّب و مرمرهای صیقلی که همگی می درخشند؛ نیز از عواملی هستند که فاکتورهای معماری و اندیشه ذهنی و هدف عرفانی معمار را به وسیله نور بهتر به تصویر می کشند؛ به عبارتی نور در مساجد ايرانی-اسلامی با عبور از سطوح شفاف و انعکاس تأثير زيادی در حس فضايی میگذارد و يکی از حیاتیترین عناصر در معماری شناخته میشود. استفاده گاه و بیگاه و غیرمنتظره از نور باعث ايجاد فضای مکث و لايه لايه شدن فضای مساجد شده است.
نور در ايران
در هنر به خصوص هنر مشرق زمين مرسوم است كه گاه به جاي كاربرد مستقيم عناصر و مفاهيم اصلي دخيل در آن هنر، ترفندهاي مجازي به نمايندگي از آن عناصر و يا مفاهيم اصلي چارچوب ظاهري اثر را شكل میبخشد. اين مجازها به منزله نور و طلسم هایی هستند كه راه بردن به باطن و دست يافتن به راز و حقيقت مكتوم اثر، جز از طريق گشودن آنها ميسر نيست.
نور يكي از مظاهر استعاري در هنر معماري مي باشد که در ميان ايرانيان آتش و نور جايگاهي مقدس و والا داشت. معمار ايراني براي پيوند زدن هنرش به عالم ملكوت از غیرمادیترین عنصر(نور)، در طراحي استفاده نموده است؛ تا به هنرش جنبه مقدس داده و نشان دهد كه هم قالب و هم محتواي اثرش از يك سرچشمه نشأت میگیرد. او از نور به عنوان موجوديتي دوگانه كه يك بعد آن كالبدي و بعد ديگر آن معنايي است، هنرمندانه استفاده نموده و بدين وسيله نه تنها خود از طريق آفرينش به كمال معنوي رسيده، بلكه سعي در نشان دادن ريشه آسماني هنرش نيز داشته است.
مطالب مرتبط:
